از مهمترین پرسشهایی که درباره او مطرح است، رمز موفقیت وی در ایفای رسالت و ابلاغ دعوتی است که برعهده داشت. چگونه یک نفر تنهای فقیر، بدون برخورداری از پشتوانههای قومی و مادی، به آن سرعت توانست از مردمانی چنان جاهل و بدکردار انسانهایی در اوج کرامت و ایثار بسازد؟!
این پرسشی است که از گذشتههای دور، مستشرقان و متفکران غربی را نیز به خود مشغول ساخته است. مرحوم شهید مطهری نقل میکند که: «يكى از اروپاييها گفته است: اگر ما سه چيز را در نظر بگيريم آن وقت اعتراف خواهيم كرد كه در دنيا مانند محمّد صلى الله عليه و آله رهبرى وجود نداشته است. يكى اهميت و عظمت هدف. هدف بزرگ بود، زير و رو كردن روحيه و اخلاق و عقايد و نظامات اجتماعى مردم بود. دوم، قلّت وسايل و امكانات. از وسايل چه داشته است؟ همان خويشان نزديك خودش با او طرف بودند. نه پولى داشت، نه زورى و نه همدستى.
يك نفر يك نفر افراد را به خود مؤمن ساخت و دور خود جمع كرد تا به صورت بزرگترين قدرت جهان درآمد. عامل سوم سرعت وصول به هدف بود، يعنى در كمتر از نيم قرن بيش از نيمى از مردم دنيا تسليم دين او شدند و ايمان آوردند.»
- اخلاق؛ رمز اصلی موفقیت پیامبر (ص)
اندکی از آنان، دانسته یا نادانسته راه خطا رفتهاند و در پاسخ به این پرسش از ثروت خدیجه (س) یا شمشیر علی (ع) یاد کرده و افسانهها بافتهاند؛ افسانههایی که به مذاق برخی عوام گزافهپسند از میان ما نیز خوش آمده و تکرار کردهاند؛ غافل از آنکه مقصود بدخواهان از ترویج این تحلیل چیست.
بیتردید، آن دو عامل نقشی مهم در موفقیت پیامبر داشتهاند، اما قرآن کریم تصریح کرده است که پاسخ درست آن پرسش در «اخلاق عظیم» رسول خدا نهفته است: « إِنَّكَلَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ همان اخلاقی که جز به برکت رحمت الهی حاصلشدنی نیست، و اگر نرمی و مهربانی او در برابرمردم نرم نبود، و اگر خشن و سنگدل میبود، به رغم همه امتیازات دیگری که داشت، همگان از اطراف او پراکنده میشدند:« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَالْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ».
در این باره زیاد گفتهاند و شنیدهایم. اما اینک شما را به بازخوانی نمونهای حیرتانگیز از گذشت، بزرگواری و مهربانی رسول رحمت و سرانجام رفتار وی با یکی از سرسختترین دشمنانش دعوت میکنم؛ نمونهای کمنظیر، و شاید بینظیر تاریخی که کمتر گفته شده است.
«عِکرِمَه» فرزند ابوجهل شخصیت محوری این واقعیت افسانهنما است. برای درک بهتر عظمت آنچه روی داد، چارهای جز اشاره به سابقه تاریخی او و پدرش نیست.
- پدر و پسر؛ از سرسختترین دشمنان رسول خدا
ابوجهل یکی از دشمنترین مردم نسبت به رسول خدا بود که در جنگ به دست مسلمانان کشته شد. داستانهای زیادی از دسیسههای وی علیه رسول خدا در کتب حدیث نقل شده است و کثرت آزاری که به آن بزرگوار رساند، مشهور است.
در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: «او در مقابل خدا گردنکشتر از فرعون بود؛ چراکه فرعون، آنگاه که مرگ را پیشروی خود دید، ایمان آورد. امّا این شخص در آن هنگام نیز به لات و عُزّی پناه آورد».
ابوجهل پسری داشت به نام «عِکرِمَه» که به گفته مورخان اسبسواری ماهر بود و مانند پدر عداوتی شدید با فرستاده خدا داشت؛ تا آنجا که پیامبر رحمت و مدارا، خون او و سه نفر دیگر را مباح اعلام کرد و دستور داد که هر کس و در هرجا او را یافت، به قتل برساند؛ حتی اگر بر پرده کعبه آویخته شده باشد. عکرمه در جنگ با مسلمانان شکست خورد و برای پناهندگی به سوی یمن گریخت.
- درخواست عفو و امان
اما همسرش، امّ حکیم، که به همراه تعدادی دیگر از زنان تسلیم گشته و مسلمان شده بود، در ملاقاتی با پیامبر خدا (ص) برای شوهرش امان طلبید؛ و گفت: «ای رسول خدا! عکرمه از دست شما به سوی یمن گریخته است و میترسد که شما او را بکشید. لطفاً امانش دهید.» این خواسته بیدرنگپذیرفته شد.
امحکیم به سرعت در پی عکرمه روان شد و سرانجام وی را در یکی از بنادر ساحلی تهامه و درحالی یافت که میخواست سوار بر کشتی شود.
امحکیم جریان را به همسرش گفت. عکرمه با سابقهای که از خود سراغ می دانست، حق داشت که لطف پیامبر را باور نکند. اما بالاخره در اثر اصرار امحکیم، با او به سوی رسول خدا برگشت.
- استقبال پیامبر از دشمن خویش
خبر بازگشت عکرمه که به پیامبر رسید، به مسلمانان فرمود: «اکنون عکرمه میآید؛ در حالی که مومن شده و به سوی خدا هجرت میکند. مبادا به پدرش دشنام دهید که دشنام دادن به مُرده موجب آزار زندگان است و به مُرده هم نمیرسد».
مورخان نوشته اند: «چون رسول خدا (ص) عكرمه را ديد، در حالى كه بر تن ايشان رداء نبود از خوشحالى برخاست. آنگاه رسول خدا (ص) نشست و عكرمه در مقابل ايشان ايستاد و ام حكيم هم در حالى كه نقاب بر چهره داشت، همراه او بود. عكرمه گفت: اى محمد اين زن به من خبر مىدهد كه تو مرا امان دادهاى. فرمود: راست مىگويد. تو در امانى ... .
سپس رسول خدا (ص) فرمودند: امروز هر چه از من بخواهى كه به ديگران دادهام به تو خواهم داد. عكرمه گفت: من از شما مىخواهم كه هر دشمنى كه نسبت به شما ورزيدهام و هر راهى كه بر خلاف شما پيمودهام و در هر جنگى كه روياروى شما ايستادهام و ناسزاهايى كه در حضور و غياب شما گفتهام همه را ببخشى.
پيامبر (ص) فرمود: پروردگارا هر ستيزهاى را كه او با من كرده است و هر اقدامى را كه براى خاموشى نور تو كرده است بيامرز و هر آنچه را كه منافات با آبروى من داشته و در حضور يا غياب من گفته و انجام داده است بيامرز! عكرمه گفت: اى رسول خدا، سخت راضى شدم. اى رسول خدا، چند برابر آنچه كه درباره جلوگيرى از دين خدا خرج كردهام در راه خدا خرج خواهم كرد، و چند برابر جنگهايى كه كردهام در راه اسلام جنگ خواهم كرد».
به رغم دستور آشکار پیامبر، ظاهراً باز هم مسلمانان تحمل پذیرش عکرمه را نداشتند و به عنوان کنایه و سرزنش، او را «فرزند دشمن خدا» و «عکرمه بن ابیجهل» صدا میزدند. او نزد رسول خدا (ص) آمد و از این رفتار مسلمانان گلایه کرد. پیامبر دوباره مسلمانان را از این رفتار ناپسند نهی کرد.
- شهادتی نیکو؛ سرانجام دشمن پیامبر
عکرمه نیز تلاش کرد تا گذشته خود را جبران کند و مسلمانی شایسته شود؛ تا آنجا که رسول خدا او را متولی اخذ صدقات از مردم هَوازِن کرد.
عکرمه، پس از رحلت رسول خدا نیز به خدمات خود ادامه داد و مسئولیتهای مختلفی از سوی خلفا به وی داده شد. عکرمه سرانجام در جنگ یرموک (و بنا به نقلی در جنگ اجنادین شام) به شهادت رسید.
این جریان را کتابهای معتبر بسیاری ذکر کردهاند. بنابر بعضی کتب تاریخی عکرمه از جمله کسانی است که وقتی در زمان شهادت برای او آب آوردند، برای نفر بعدی و او برای نفر بعدی خود فرستاد و ... تا اینکه همگی با لب تشنه به دیدار خدا شتافتند.
* استاد دانشگاه تهران و عضو مجلس خبرگان رهبري
نظر شما